تو مثه پر کشیدن از قاب و
من مثه این عکس افسردم
حس پرواز توو دلم بود و
از کنارت تکون نمیخوردم
با رویای آسمون خوابیدم
بایه عالم ستاره توو مشتم
تو بال پروازمو چیدی و
من خودمو به خاطرت کشتم
من واسه رسیدن به تو بود که
خودمو با دویدن کشتم و
تو یه سد شدی جلو راه من
جای اینکه کوه بشی پشتم و
من به خاطرت از آسمونا
خودمو پرت کردم روی زمین
اینبار نوبت تو بود که یکم
به خاطرم تلاش کنی همین!
دیدگاه شما