بلاگ

چشمات بهم راهو نشون داد زیر بارون بهم گفت باتو باشم توو خیابون چقد چشمای تو فوق العادست دستات که بازوی منو محکم گرفته تورو باید صدا کنم فرشته آخه دستای تو عاشق کنندست آرااامش ندارم نمیذاره بخوابم تموم خاطراتی که از تو دارم ببین امشب چقد من بیقرارم بیقرار… میمیرم نبینم من اون صورت ماه و نگیری دستمو،نبینم نگاتو میترسم فردایی نباشه با تو باتو… افسوس چشای تو خودش نمیدونه شب و آتیش و رقص بارونه بگو دلمون با همِ دیوونه دیوونه… انگار عشق تو از توی قلبم نمیره برای رد شدن از تو دیره نمیزارم کسی جاتو بگیره بگیره… آرااامش ندارم نمیذاره بخوابم …

ادامه

من و تنهایی و یادت توی این خونه جا موندیم صداتو می شنویم اما یه عمره بی صدا موندیم چقد دلواپسم بی تو واسه آینده ی خونه واسه این خاطراتی که ازش هیچی نمی مونه آره دیوونه ام وقتی تظاهر می کنم هستی تورو می بینم اما تو چشاتو رو به من بستی چشاتو بستی تا شاید نبینی درد و توو چشمام یه جوری دوری از من که نفهمی چی ازت می خوام

ادامه